من نمیدانم اگر او چون من تنهاست
دوستم دارد؟
انتظار من تنهادل، او را سخت غمگین کرده؟
یا که نه،
دیدن و نادیدن من پیش او یکسان است
دوری او از من
سخت آسان است
آنچه من میدانم
همه در لحظاتی چند
پیش از لحظه دیدار است
میبیندم که از پیچ جاده سر میرسم
لبخند باشکوه صمیمیت
پر میکند صورت کودکانه اش
برمیدارم نگه از نگاه او
لبخند میزنم به ماه
قلبم ولی مال او شده است
در لحظه ای چند
پیش از رسیدن دستم به دست او
دوستم دارد؟
انتظار من تنهادل، او را سخت غمگین کرده؟
یا که نه،
دیدن و نادیدن من پیش او یکسان است
دوری او از من
سخت آسان است
آنچه من میدانم
همه در لحظاتی چند
پیش از لحظه دیدار است
میبیندم که از پیچ جاده سر میرسم
لبخند باشکوه صمیمیت
پر میکند صورت کودکانه اش
برمیدارم نگه از نگاه او
لبخند میزنم به ماه
قلبم ولی مال او شده است
در لحظه ای چند
پیش از رسیدن دستم به دست او
No comments:
Post a Comment