یه بار جایی خوندم که دوست داشتن و عاشق شدن مثل پرت کردن یه تکه سنگ تو دریا میمونه. خب منم چند ماه پیش یه سنگ خوشگل پیدا کردم، خیلی دوسش داشتم، انداختمش تو دریا، از همه سنگای دنیا قشنگتر بود، میشد بین همه سنگا اونو تشخیص داد، حتی رنگ و بوشم فرق میکرد، اما خب سنگ جون من یه اشکال خیلی کوچولو داشت، دلشم مثل خودش سنگی بود و نمیتونست منو دوست داشته باشه، ولی خب دروغم میگفت، میگفت که دوسم داره چون نمیخواست منو از دست بده، با این دوروغاش کلی زجرم میداد، ، آخ یادم رفت بقیه شو بهتون بگم، میگن دل کندن مثل در آوردن اون سنگه از تو دریاست، خب من فکر نمیکردم بتونم سنگه رو دربیارم،اصلا دلم نمیخواست پیداش کنم، خب آخه لامسبو خیلی دوسش داشتم، ولی خب دیگه داشت خسته ام میکرد، با بی تفاوتیاش، منم گشتم و گشتم و پیداش کردم ، باورتون میشه من سنگه رو از ته دریا در آوردم، هنوزم دلم براش تنگ میشه اما، غرورمو بیشتر از اون سنگه دوست دارم، چند روز دیگه تولدشه ومن حتی نمیتونم بهش تبریک بگم ولی خب اینجا که میتونم، تولدت مبارک بی معرفت!
No comments:
Post a Comment